نویسنده: محمد جعفری




 

چندی است در لابه‌لای اخبار ریزودرشت انتخاباتی، خبرهایی به گوش می‌رسد که حکایت از اعلام کاندیداتوری قطعی برخی از عناصر سیاسی برای انتخابات ریاست جمهوری دارد؛ عناصری که هرچند هیچ یک ناشناخته نیستند و هر یک در مقطعی در سمت‌هایی چون وزارت، نمایندگی مجلس و دبیرکلی سازمان‌های مختلف حضور داشته‌اند، اما در برابر همه‌ی آن‌ها یک سؤال بزرگ وجود دارد و آن اینکه آیا هر یک از آن‌ها توانایی احراز مسئولیت مهمی چون ریاست جمهوری را دارند؟
پس از اشاره‌ی رهبر انقلاب با این مضمون که کسانی به عرصه‌ی کاندیداتوری وارد شوند و خود را به رأی مردم بگذارند که توانایی و کارآمدی لازم را در خود می‌بینند، ممکن است این گونه تصور شود که بیانات رهبر انقلاب ناظر به حضور جمع محدودی از کاندیداها در عرصه‌ی رقابت است. اما به اعتقاد نگارنده، در مجموع به نظر می‌رسد که تأکید ایشان بیشتر ناظر به توان مدیریتی کاندیداها باشد و این موضوع الزاماً به منزله‌ی پایین آوردن تعداد کاندیداها نیست.
از مسئله‌ی توانایی و کارآمدی کاندیداها که بگذریم، با رویه‌ی کنونی ‌ـ‌فارغ از آنکه خوشایند ما باشد یا نباشد‌ـ‌ به نظر می‌رسد در روزهای ثبت‌نام، با تعداد زیادی از چهره‌های سیاسی مواجهیم که بنا به هر دلیلی، احساس تکلیف کرده‌اند که بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزنند. در چنین شرایطی، با این سؤال جدی مواجه خواهیم بود که اساساً آیا باید ترافیک نامزدها را به فال نیک بگیریم و از آن استقبال کنیم یا آنکه باید به آن به مثابه‌ی تهدیدی بالقوه بنگریم؟
چنانچه این شرایط را از ابعاد گوناگون، مورد تدقیق و بررسی قرار دهیم، می‌توان موارد مطرح‌شده در ذیل را به عنوان فرصت‌ها و آسیب‌های فضای انتخاباتی متکثر برشمرد.

1. این شرایط به دلیل تعدد سلایق احتمالاً تا حدی انگیزه‌ی مشارکت را در جامعه افزایش می‌دهد و از یک منظر به افزایش سطح مشارکت کمک می‌کند. این موضوع می‌تواند دستاویز اصلی آن دسته از سیاسیونی باشد که برای تکثر موجود، نوعی اصالت قائل‌اند و بر این مبنا، به هر قیمت حضور خود یا کاندیدای مطلوب خود را در مجموع مفید می‌دانند.
2. شکل‌گیری این تکثر همچنین می‌تواند تلقی فرمایشی بودن و به بیان دقیق‌تر، آزاد نبودن انتخابات را که عموماً توسط ضدانقلاب مطرح می‌شود منتفی کند. به هر روی، همواره شورای نگهبان از سوی این جریان متهم بوده که با نظارت استصوابی حق انتخاب مردم را محدود ساخته است. از این رو، حضور تعداد قابل توجهی کاندیدا با نگاه‌ها و طرزفکرهای مختلف در عرصه‌ی رقابت‌های انتخاباتی، ابزار مانور ضدانقلاب بر تک‌صدایی بودن جمهوری اسلامی را ناکارآمد و بی‌اثر می‌سازد.
3. تعدد کاندیدا همچنین از منظر بیرونی نگاه مثبتی را نسبت به نظام رقم می‌زند؛ چرا که این موضوع در کنار سطح مشارکت، در مقایسه با بسیاری از کشورهایی که به داشتن نظام‌های سیاسی پیشرفته و عالی‌ترین سطوح دمکراسی شهره‌اند، امتیازی مثال‌زدنی برای جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌آید.
به هر روی، مشارکت سیاسی از سویی به منزله‌ی یکی از ارکان و شاخص‏های عمده‌ی توسعه‌ی سیاسی به شمار می‏رود و از دیگر سو، رابطه‌ی تنگاتنگی با مشروعیت نظام‏های سیاسی دارد و به بیان دقیق‌تر، روند رو به رشد هر کدام، افزایش دیگری را به همراه دارد و کاهش هر یک نیز کاهش دیگری را در پی خواهد داشت. با این وصف، تعدد کاندیداها به نوبه‌ی خود، به واسطه‌ی نشان دادن سعه‌ی صدر نظام در مواجهه با چندصدایی حاکم بر فضای انتخابات، در سطحی کلان‌تر، مشروعیت نظام را نیز در عرصه‌ی بین‌المللی به نمایش می‌گذارد و بر آن می‌افزاید.

به هر روی، نفس این تکثر، علی‌رغم فرصت‌های یادشده، به احتمال فراوان، پیامدهای ناخوشایندی را نیز در پی دارد که در ذیل به اجمال به بحث گذاشته خواهند شد.
1. تعدد کاندیداها به طور طبیعی منجر به شکسته شدن آرا و به بیان دقیق‌تر، پخش شدن آرا میان کاندیداهای مختلف می‌شود و همین موضوع سرنوشت انتخابات را تا حد زیادی برای همه‌ی کنشگران، مبهم و غیرقابل پیش‌بینی می‌سازد.
2. هرچند تکثر کاندیداها دامنه‌ی انتخاب مردم را بازتر می‌کند، اما وجه دیگر این مسئله آن است که در این صورت، انتخاب اصلح نیز برای جامعه دشوارتر خواهد شد. به هر روی، فضای احساسی و پرهیاهوی تبلیغات انتخاباتی تا حد زیادی مردم را سردرگم می‌نماید و این ظرفیت را دارد که آن‌ها را به خطای تحلیل سوق دهد.
3. هرچند بر اساس آنچه در بند نخست ذکر شد، توجیه برخی برای تکثر کاندیداها، تأثیر مثبت آن در افزایش مشارکت به شمار می‌آید، لکن با این وجود، باید اذعان داشت که هیچ مؤلفه‌ای به اندازه‌ی شکل‌گیری دو‌قطبی انتخاباتی (یا حتی سه‌قطبی)، در افزایش سطح مشارکت سهیم نیست؛ چرا که با پدید آمدن فضای دوقطبی، اقشار مختلف جامعه، به انتخابات به مثابه‌ی امری حیثیتی می‌نگرند و از این رو، با وجود آنکه ممکن است حتی شهروندانی سیاسی نباشند، برای پیروزی کاندیدای همفکر خود به میدان بیایند.
بُعد دیگر این مسئله آن است که در فضای دوقطبی، علاوه بر انگیزه‌های ایجابی، نگرش‌های سلبی نسبت به طرف مقابل نیز در شکل‌گیری سبد آرای هر یک از قطب‌ها مؤثر است و بسیاری از شهروندان صرفاً برای «نه» گفتن به طرف مقابل، پای صندوق‌های رأی حاضر می‌شوند. حال آنکه در صورت تکثر کاندیدا‌ها، تنها انگیزه‌‌های ایجابی هستند که موضوعیت دارند. از این رو، در مقایسه‌ی دو مدل انتخاباتی متکثر و دوقطبی، باید گفت مدل دوم در افزایش سطح مشارکت از امتیازی ویژه برخوردار است. با این اوصاف باید گفت نسخه‌ی تکثر کاندیدا‌ها الزاماً به افزایش مشارکت عمومی نمی‌انجامد و بر این اساس، چندان معلوم نیست در جهت افزایش مشارکت کارایی داشته باشد.
4. به موارد فوق می‌توان این نکته را نیز اضافه کرد که افزایش تعداد کاندیداها، به خصوص در روزهای تبلیغات انتخاباتی، کنترل فضای تبلیغات را تا حد زیادی برای نظام دشوار می‌سازد؛ چرا که در این شرایط، احتمال طرح مسائل شاذ و حساسیت‌زا توسط کاندیداها و مخدوش جلوه دادن اجماع ملی درباره‌ی موضوعات کلان امنیت ملی و سیاست خارجی، نظیر رویکرد نظام در پرونده‌ی هسته‌ای و مسئله‌ی رابطه با آمریکا و... و تبدیل آن‌ها به محملی برای بگومگوهای سیاسی، که یکی از مهم‌ترین سناریوهای دشمن برای انتخابات پیش رو نیز هست، افزایش می‌یابد.
5. در شرایط مورد بحث، حتی با وجود حضور کاندیداهای شناخته‌شده‌ی اصلاح‌طلب، ممکن است این شائبه شکل بگیرد و به آن دامن زده شود که نظام برای جلوگیری از القای تلقی بسته بودن فضا و با هدف فضا ندادن به کاندیداهای اصلی اصلاح‌طلبان، خود صحنه را شلوغ کرده و به عبارتی، انتخابات را مهندسی معکوس نموده است. مسئله‌ای که از هم‌اینک و در شرایطی که هنوز نه به دار است و نه به بار، رسانه‌های اصلاح‌طلب فضاسازی در خصوص آن را شروع کرده‌اند.
منبع:سایت برهان